روي مزرعه ها و روي افق
روي بال و پر پرندگان
روي آسياب و سايه ها
نام تورا مي نويسم
وبا نيرو و قدرت يك كلمه
زندگاني را از سر مي گيرم
من براي شناختن تو به دنيا آمده ام
براي ناميدن تو
اي آزادي ! شعري از پل الوار
از منظومه فرمانروای دل
تزيين شميم ترا
اگر باد با خود ببرد
دنيا رستگار ابدي
گلها و پروانه ها مي شود
لذت عاشقي فصل هايم را
كارد آجين
بلور خون ريزيت كن !
اي ترك ختايي
ماهشهر پاییز ۸۸ علی بهار