۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۳, پنجشنبه

عاشقي


1
لحظه با شكوهي ست عاشقي
نبض دل چنان ميزند!
كه آشوب باران بر زمين
ويا بالهاي شوق مرغي به پرواز
با خيالي برآشفته!
توسن بي نشاني ست اين عاشقي
كه دائم رونده ست

2
بايد كه خورشيد تابنده باشي
چون جمال جهاني كه بالاست
مهتاب هم
هلال نقره گوني ست
فرو رفته درابر
وه چه زيباست!
 ماهشهر بهار 1387 علي بهار

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۵, چهارشنبه

شادمان از ريزش يك ريز باران

لذت ريزش مداوم باران براي ما جنوبيها و كوير نشين ها به تعبير حافظ شُرب مدامي است كه اگر ببارد زندگي بخش روح و جانمان ميگردد.....و آنگاه كه باريد به آرامش و سكوني ميرسيم كه در عالم عرفاني عاشق به سيمرغ وحداني رسيده است...باري شميم باران و خاك باران خورده در اريبهشت جنوب موهبتي است كه كم پيش مي آيد .....
.......وقتي كه گنجشكان را مي بينيم سراسيمه به سمت درخت كهنسال سدر(كُنار) كنار خيابان هجوم مي برند و در ولوله اي بي محابا جايي براي بيتوته مي جويند ...با خودم مي گويم حتما خبري است از بادي و خاكي ويا باراني كه پرندگان اين چنين در پي ملجايي هستند زيرا كه با طبيعت دوست تر از ما آدميانند و تا برميگردم آسمان غرمبه و بعد رعد و برق و رگبار باران دراين اول اريبهشت شروع شده است...باري سخاوت بي نظيري ست بويژه بعد از اين همه سال بي باران !
باران
شادمان از ريزش يك ريز باران
زير سقف خيس و نمناك شبا ن گاهان ابري
مي دوم از خانه بيرون
بر لبانم مي نشينند
قطر ه هاي نرم باران
چون زميني خشك و تشنه
با همه دلداگيها
قطره هارا مي ربايم
قطر ه هارا مي چشانم
آرزو دارم
كه سگهاي شبانه
دير گاهي را به خواب خستگي هاشان بمانند
يا كه آوازي نخوانند
تاكه اين باران بخواند
تا كه اين باران ببارد
ماهشهرعلي ربيعي (بهار) زمستان 1384